باران که آمد ....من ماندم و یک جفت پای خسته
در میان کوچه ی بی عابر
و تو دوباره باریدی بر تمام من
تمام من که از یاد برده بودم کیستم و چیستم
باران که آمد ... بیادت بر تمام خویش گریستم
باران که آمد ...